رویای صورتی
 
 
جمعه 18 شهريور 1398برچسب:, :: 20:0 ::  نويسنده : Kimia JB

من یك دیوانه ام مرا دیوانه وار دوست داشته باشید



سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 14:35 ::  نويسنده : Kimia JB

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته

 قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.

 اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند وعلت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.

 آنها به استاد گفتند:«ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.»

 استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد امتحان بدهند.

 چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند...

 آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند، سپس ورقه را برگرداندند تا به سوالی که 95 نمره داشت پاسخ بدهند. سوال این بود: کدام لاستیک پنچر شده بود؟

 :|

 

 



سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 14:35 ::  نويسنده : Kimia JB

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته

 قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.

 اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند وعلت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.

 آنها به استاد گفتند:«ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.»

 استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد امتحان بدهند.

 چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند...

 آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند، سپس ورقه را برگرداندند تا به سوالی که 95 نمره داشت پاسخ بدهند. سوال این بود: کدام لاستیک پنچر شده بود؟

 :|

 

 



سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 14:35 ::  نويسنده : Kimia JB

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته

 قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.

 اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند وعلت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.

 آنها به استاد گفتند:«ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.»

 استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد امتحان بدهند.

 چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند...

 آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند، سپس ورقه را برگرداندند تا به سوالی که 95 نمره داشت پاسخ بدهند. سوال این بود: کدام لاستیک پنچر شده بود؟

 :|

 

 



پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : Kimia JB

 



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 17:26 ::  نويسنده : Kimia JB



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 19:19 ::  نويسنده : Kimia JB



چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 22:49 ::  نويسنده : Kimia JB



سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : Kimia JB

یاد یه شعری افتادم که میگه:
یه توپ دارم قلقلیه سرخو سفیدو آبیه،میزنم زمین هوا میره، نمیدونی تا کجا میره
بعد تا اینجاش بچه کلی ذوق مرگ میشه که یهو شاعره کصافط در میاد می گه:
من این توپو نداشتم :|
ینی کلا گند میزنه به رویای بچه :|

خو چرا با احساسات بچه بازی میکنی؟مگه مرض داری عاخه ؟!! :|
روانــــــــــــــــــی عمه نداری؟ :|

 



سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, :: 16:32 ::  نويسنده : Kimia JB

مهراد احساس نمیکنی پشتت به دوربینه؟!!!!



چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 23:13 ::  نويسنده : Kimia JB

صبح زود.

صبح بخیر به زور و خمیازه!!!



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 21:7 ::  نويسنده : Kimia JB



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 1:20 ::  نويسنده : Kimia JB

 



پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, :: 16:18 ::  نويسنده : Kimia JB

یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه.
وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه.
این کارا رو چند بار دیگه تکرار می کنه، اما نتیجه ای نمیگیره.....
یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین. بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و. .
خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون.
یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره. مرده میپرسه: " اون گربه کره خر خونس؟"
زنش می گه آره.
مرده میگه گوشی رو بده بهش، من گم شدم ...



پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, :: 14:31 ::  نويسنده : Kimia JB

چنگیز خان مغول و هیتلر دوتاشون با هم به اندازه پراید آدم نکشتن



پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, :: 14:26 ::  نويسنده : Kimia JB

 

پدر چیست: مردی است که نیمه شب ها از خواب برخواسته و

کولر را خاموش می کند

 



پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, :: 13:47 ::  نويسنده : Kimia JB

 

آقا پسری که به دوست دخترت میگی تا آخرش باهاتم....مرد

باشو

بگو آخرش موقع بستن کمربندته

 



چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 22:32 ::  نويسنده : Kimia JB

صبح بخیر تهران

من عاشق توام



دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 19:14 ::  نويسنده : Kimia JB

هیـــــ!!!!


کافـ ــه چـ ـی


مـیـ‌ ـزهـایـ ـت را تکــ نفـ ـره بچـیـ ـن


نمـ ـی بـ ـیـنی؟ هـمـه "تــــ ــــنـــهایـــ ـند"...


 



دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 19:1 ::  نويسنده : Kimia JB

فرهنگ لغات زنان : ?/ آره یعنی نه ?/ نه یعنی آره ?/ ما با ید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن ?/ هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه ?/ چقد منو دوست داری ؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم ?/ دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی



دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 1:20 ::  نويسنده : Kimia JB

به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید

چون ان ها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما از ان ها بهترید



دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 1:6 ::  نويسنده : Kimia JB

با سیگار کشیدن کسی مرد نشد

ولی با نامردی خیلیا سیگاری شدن



یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 1:20 ::  نويسنده : Kimia JB

عزیزم علاوه براینکه جات خالی نیست

سر اینکه کی جات بیاد دعواست :)



یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 1:10 ::  نويسنده : Kimia JB

گراهام عزیز !
تلفنی که زنگ نمی خورد که نیازی به اختراع نداشت !!
حوصله ات سر رفته بود ” چسب ِ قلب ” اختراع می کردی ؛ می چسباندیم روی این ترک های قلب ِ صاحب مرده مان و غصه ی زنگ نخوردن ِ تلفنی که اختراعش نکرده ای را نمی خوردیم !!
ساده بگویم گراهام بل عزیز ! حال ِ این روزهای مرا ، تو هم مقصری . . .



شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 22:57 ::  نويسنده : Kimia JB

رفیقم: زنگ زده می گه کجایی؟

من: پشتِ فرمون!!!!

رفیقم: الاغ کِی ماشین خریدی؟ مبارکِ ! مارَم سوار کن یه دوری بزنیم

من: کصافط زنگ زدی به تلفنِ خونه ، بعد می گی کجایی؟

:|

انگاری یواش یواش تحریم ها دارن اثر می کنن

 


 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد

درباره وبلاگ


بهتون خوش بگذره... نظرم فراموش نشه ممنون kimia
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رویای صورتی و آدرس pinkdream.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. kimia JB





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 151
بازدید ماه : 162
بازدید کل : 1148
تعداد مطالب : 271
تعداد نظرات : 39
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


Digital Clock - Status Bar

Digital Clock - Status Bar

شکلکـ های فـرنـوش